loading...
☼♥♠♥☼.هـــمــــه چــــی.☼♥♠♥☼
*»».Meysam.««* بازدید : 9 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

 

دیکتاتور تویی و آغوشت !
که هر بار مرا تسلیم می کند . . . !

 

 

 

 

 

 

این روزها حسی دارم آمیخته با دلتنگی . . .
کم می آورم ، بازوانی می خواهم که تنگ در برم بگیرند ، اما نه هر بازوانی ، فقط حصار آغوش تو . . .

 

 

 

 

 

 

دلم آغوشی می خواهد به وسعت بازوان تو . . .

 

 

 

 

 

 

تا پایان عمر به یاد خواهم داشت که هرگز نفهمیدم مزه ی خوابیدن در آغوشت را . . . !

 

 

 

 

 

 

چرا بغل کردن حس خوبی به آدم میده ؟
چون در سمت راست بدن قلب وجود نداره و اونجا خالیه ولی وقتی کسی رو که دوست داری بغلش میکنی قلبش اون جای خالی رو پر میکنه و انگار که تو صاحب دو تا قلب شدی . . .

 

 

 

 

 

 

مترسک ! آنقدر دست هایت را باز نکن ، کسی تو را درآغوش نمی گیرد . . .

 

 

 

 

 

 

من دیوانه ی آن لحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیری و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم !
عشق من ، بوسه با لجبازی ، بیشتر می چسبد !

 

 

 

 

 

 

تمام طعم لذت با تو معنی می شود
وقتی تعبیر عسل ترین رویا آغوش تو باشد . . . !

 

 

 

 

 

 

گاهی وقتا دلم میخواد یکی ازم اجازه بخواد که بیاد تو تنهاییم و من اجازه ندم !
و اون بی تفاوت به مخالفتم بیاد تو و آروم بغلم کنه و بگه مگه من مردم که تنها بمونی . . . !

 

 

 

 

 

 

طعم اولین هم آغوشی با تو را حتی در بهشت هم نم یتوانم تجربه کنم . . .
زمین به کنار . . . !

 

 

 

 

 

 

آغوش بعضی ها علم را زیر سوال می برد !
آنقدر آرامت می کند که هیچ مُسکنی جایش را نمی گیرد . . .

 

 

 

 

 

 

گاهی اوقات نه ! همیشه ، نیاز داری به یه آغوش بی منت که تو رو فقط و فقط  واسه خودت بخواد که وقتی تو اوج تنهایی هستی با چشماش بهت بگه ، بهت بگه هستم تا ته تهش . . .
هستم تا آخرش . . .
عاشقتم بدجور . . .
توهم رو کنی بهش و بهش بگی منم هستم همینجا توی قلبت تا ابد . . .

 

 

 

 

 

 

بارانی ات را بپوش و در آغوشم بگیر . . .
ابر ، ابرگریه دارم . . . !

 

 

 

 

 

 

سراب رد پای تو / کجای جاده پیدا شد ؟
کجا دستاتو گم کردم / که پایان من اینجا شد ؟
کجای قصه خوابیدی / که من تو گریه بیدارم
که هر شب هُرم دستاتو / به آغوشم بدهکارم

 

 

 

 

 

 

وقتی بحثمون به بن بست رسید ، فقط بغلم کن . . .
همین کافیه . . . !

 

 

 

 

 

 

تو را دوست دارم وقتی که میان غم گم میشوم و در آغوش تو پیدا میشوم . . .
تو را دوست دارم وقتی در میان دلتنگی ها درمیان چشمان تو پیدا میشوم . . .
تو را دوست دارم آن زمان که از صدای قلبت از خواب بیدار میشوم . . .
تو را دوست دارم . . .

 

 

 

 

 

 

آغوش تو سایه گاه خستگی من است آغوشی که میدانم همیشه به روی من باز است و من لحظه به لحظه ی زندگیم را به امید آرمیدن در آغوش تو سپری میکنم .دستهای من غرق التماسند برای در آغوش گرفتن تو . . .
منی که خسته از دست خنجر روزگارم برای رسیدن به آرامش در کنار تو لحظه شماری میکنم . . .

 

 

 

 

 

 

یعنی می شود روزی برسد که بیایی مرا در آغوش بگیری . . .
بخواهم گله کُنَم ، بگویی هیس ، همه کابوس ها تمام شد. . .
در گوشم بگویی : برای همیشه ماله من شدی . . .

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظرتون چه مطالبی جذاب تره ؟
    به نظرشما این وب سایتی که طراحی کردم چطوره ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 37
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 20
  • بازدید ماه : 20
  • بازدید سال : 25
  • بازدید کلی : 616